این که خانواده سمی همسر موضوع محبوب در فیلمها و فضای مجازیه، اصلاً بی دلیل نیست. چون کنار اومدن با خانوادهی همسر، خودش چالش بزرگیه چه برسه به وقتی که رفتارهاشون کنترلگرانه، دخالت جویانه یا حتی با بياحترامی باشه.
ماجرا اینجاست که با خانوادهای طرفی که خودت انتخابش نکردی و توش بزرگ نشدی. تازه فقط هم مشکل تو و اونها نیست، احساسات شریک زندگیت هم درگیره. همین باعث میشه که اگه بابت هر چیزی غر بزنی یا ازشون انتقاد کنی، ممکنه طرف مقابلت فکر کنه دنبال بهونهای تا خانوادشو دوست نداشته باشی.
خب حالا باید چه کار کرد؟
بسته به موقعیت فرق میکنه، اما بیشتر مشاورها روی یک چیز تاکید دارن: مشخص کردن حد و مرزهای سالم و گفتوگوی محترمانه دربارهی اونها. البته قبلش باید با شریک زندگیت به یک تفاهم برسین. چون اگه اون حاضر نباشه حمایتت کنه یا توی موقعیتهای حساس حرفش رو بزنه، ممکنه این مسئله به رابطهی خودتون هم آسیب بزنه.
1. خانواده همسری که مرزها رو نادیده میگیره
وقتی شما و شریک زندگیتون با هم تصمیم میگیرین که یک سری قوانین مشخص توی زندگیتون داشته باشین، مثلاً اینکه سرزده خونتون نیان و از قبل خبر بدن یا اینکه بچهها سر ساعت مشخصی بخوابن، ممکنه یکی از اعضای خانواده این قوانین رو جدی نگیره یا حتی عمداً زیر پا بذاره. این اتفاق میتونه واقعاً خسته کننده و آزار دهنده باشه، مخصوصاً اگه بارها و بارها تکرار بشه.
یکی از مشاوران توضیح میده که این رفتار اغلب از طرف کسی سر میزنه که فکر میکنه چون از اعضای خانواده هست، حق داره هر طور خواست رفتار کنه. اما واقعیت اینه که صمیمیت یا نسبت فامیلی، دلیل بر نقض قوانین شما نمیتونه باشه.
راهکار چیه؟
اولین قدم اینه که شریک زندگیتون با اون فرد صحبت کنه. چون رابطهی نزدیکی با اون فرد داره، بهتر میتونه موضوع رو منتقل کنه. بهجای اینکه همهی بار روی دوش شما باشه، بهتره این موضوع به صورت یک موضع مشترک و از طرف ما مطرح بشه. مثلاً بگین: ما خیلی خوشحال میشیم وقتی میای، فقط لطفاً قبلش بهمون اطلاع بده یا ما واقعاً از اینکه از بچهها مراقبت میکنی ممنونیم، فقط برامون مهمه که یک سری قوانین رعایت بشه.
اگه گفتوگوی مستقیم کارساز نبود، شاید وقتشه محدودیتهایی قاطعتر تعیین بشه. این به معنی بی احترامی نیست، بلکه یعنی شما از مرزهای شخصیتون مراقبت میکنین. مرز داشتن نه تنها نشانهی احترام به خودتونه، بلکه به دیگران هم یاد میده چطور باهاتون رفتار کنن.
2. خانوادهای که فکر میکنه بهتر از شما میدونه
گاهی با افرادی طرفی که هر وقت حرف میزنی یک نسخه برات میپیچن. ممکنه دربارهی همه چیز نظر بدن از نحوهی تربیت بچهها گرفته تا تصمیمهات در مورد شغل، تغذیه، یا حتی چیدمان خانه.
ممکنه خودشون فکر کنن که دارن کمک میکنن یا نیت بدی ندارن، ولی وقتی مدام احساس کنی که زیر سؤال رفتی یا صلاحیتت رو قبول ندارن، این رفتار خیلی آزار دهنده میشه. کمکم ممکنه اعتماد به نفست رو تحت تأثیر بذاره یا باعث بشه خودتو مدام در حالت تدافعی ببینی.
راهکار چیه؟
یکی از راه حلهای ساده اما مؤثر اینه که اطلاعاتی که با اون شخص در میون میذاری رو محدود کنی. اگه بدونن قراره بچهات رو توی مهد خاصی ثبتنام کنی یا یک سبک خاص غذا براش در نظر گرفتی، به احتمال زیاد نظر میدن. ولی اگه چیزی نگی، چیزی هم نمیگن!
میتونی بهجای توضیح دادن، خیلی ساده و مؤدبانه بگی: ما تصمیممون رو گرفتیم و اینطوری راحتیم. یا اگه نظرش رو گفت، بدون بحث کردن فقط بگی: مرسی که نظرتو گفتی. همینقدر ساده و محترمانه، بدون اینکه وارد درگیری یا توضیح اضافه بشی.
گاهی وقتها هم بهتره با شریک زندگیت صحبت کنی و بهش بگی این نوع رفتارها اذیتت میکنه، مخصوصاً اگه از خانوادهی اون باشه. ممکنه اون بهتر بتونه این پیام رو منتقل کنه و اوضاع رو مدیریت کنه.
3. خانوادهای که دائماً بیاحترامی میکنه
بعضیها نهتنها مرزها رو نادیده میگیرن، بلکه پا رو فراتر میذارن و مستقیماً بیاحترامی میکنن. ممکنه شوخیهای توهینآمیز کنن، حرفهایی بزنن که ظاهر یا شخصیتت رو مسخره کنه، یا پشت سرت حرف بزنن. این رفتارها حتی اگه در ظاهر با خنده یا شوخی گفته بشن، واقعاً آسیبزنندهان و نباید نادیده گرفته بشن.
راهکار چیه؟
اینجا دیگه وقتشه جدی برخورد کنی. هر چقدر هم بخوای مودب بمونی، نباید اجازه بدی کسی بهت توهین کنه. مثلاً میتونی با لحنی آروم ولی قاطع بگی: من با این شوخی راحت نیستم یا لطفاً اینطوری با من صحبت نکنید. اگه حس کردی حرفت رو نمیفهمن یا ادامه میدن، بد نیست موقتاً فاصله بگیری و ارتباطت رو محدود کنی. حتماً این موضوع رو با شریک زندگیت در میون بذار. بگو چه چیزی ناراحتت کرده و ازش بخواه که ازت حمایت کنه. این که ببینی طرف مقابلت حمایتت میکنه، خیلی میتونه از بار روانی این اتفاق کم کنه.
4. خانوادهای که شریک زندگیت رو تحقیر میکنه
بعضی وقتا مشکل فقط توی برخورد اون فرد با تو نیست، بلکه توی نحوهی رفتارشه با همسرت. ممکنه دائم اونو سرزنش کنن، احساس گناه بهش بدن، یا باعث بشن خودش رو کم ارزش ببینه. این مدل روابط میتونه تأثیر خیلی عمیقی روی اعتماد بنفس شریک زندگیت بذاره.
راهکار چیه؟
اینجا بهتره مستقیم از اون فرد انتقاد نکنی. چون معمولاً وقتی کسی از خانوادهی همسر انتقاد میکنه، احتمال داره طرف مقابل حالت دفاعی بگیره و گفت و گو به تنش کشیده بشه. بهجاش، سؤالاتی بپرس که کمک کنه خودش متوجه قضیه بشه. مثلاً بپرس: وقتی اون حرف رو زد، چه حسی داشتی؟ یا فکر میکنی رفتارش باهات درست بود؟
با این روش، هم حمایتش کردی، هم کمکش کردی از زاویهی دیگهای به ماجرا نگاه کنه. اگه خودش هم به این نتیجه برسه که اون رفتار ناسالمه، راحتتر میتونه مرز بذاره و از خودش محافظت کنه.
5. خانوادهای که حس رقابت داره
گاهی بعضی از والدین یا خواهر و برادرها احساس میکنن با ورود شما، جایگاهشون تو زندگی شریک زندگیتون تهدید شده. ممکنه ناخودآگاه بخوان توجه بیشتری ازش بگیرن، یا با شما وارد رقابت بشن چه در آشپزی، چه در تصمیمگیری، یا حتی در جلب محبت.
راهکار چیه؟
مهمترین چیز اینه که وارد رقابت نشی. اگه بخوای مقابله به مثل کنی، فقط اوضاع رو بدتر میکنی. به جاش، بهشون نشون بده که جایگاهشون سر جاشه. مثلاً بگو: میدونم چقدر براتون مهمه یا دستور غذاتون واقعاً خوشمزهست. با این کار، هم احترام گذاشتی، هم فضا رو آروم کردی.
در عین حال، حواست باشه بدون حضور خانوادهها زمانهایی برای خودتون هم داشته باشین. برنامه ریزی برای قرارهای دونفره، سفرهای کوتاه یا حتی شبهایی که فقط با هم بیرون میرین، کمک میکنه رابطهی بین شما قویتر بمونه و فشارهای بیرونی تأثیر کمتری روی رابطتون بذاره.
در آخر
حتی اگر با دقت و ملاحظه با این موقعیتهای حساس برخورد کنی، باز هم همیشه نمیتونی رفتارهای سمی یک نفر رو تغییر بدی. گاهی بهترین یا حتی تنها کاری که میتونی انجام بدی اینه که اون فرد رو همون طور که هست بپذیری و برای حفظ آرامش و سلامت روانت، کمی ازش فاصله بگیری.
در نهایت، تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که دوستت داشته باشه، بهت احترام بذاره یا باهات اونطور که سزاوارشی رفتار کنه اما میتونی تصمیم بگیری که چطور باهاش تعامل کنی و تا کجا حاضری رفتارهای آزاردهندهاش رو، حتی اگه از اعضای خانواده باشه، تحمل کنی.